خانهتکانی مردگان
اقوام مردهها در روزی به نام روز مردگان به گورستان رفته و هر کسی عهدهدار تمیز کردن بخشی از تابوتها و گورها و حتی جمجمه مردهها
میشود.
یکی از افرادی که برای تمیزکردن گور اقوامش به گورستان آمده در اینباره میگوید:
باید دستکم سه سال از مرگ فرد گذشته باشد تا بتوان گور را تمیز کرد، زیرا استخوانهای جسد باید خشک و قابل پاک کردن باشد و پیش از
سه سال این امکان وجود ندارد.
تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 3:51 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
خانهای از زباله
این خانه قدیمی در ایالت کالیفرنیا قرار دارد و برای ساخت آن از پوسته صدف، قوطی نوشابه، قطعات خودرو، اجاقهای قدیمی، طبل و بسیاری از
زبالههای بیمصرف دیگر استفاده شده است، بهطوری که اگر به برخی قسمتهای این خانه نگاه کنید تعدادی از این وسایل قابلشناسایی
هستند. یکی از کارشناسان در اینباره میگوید: یکی دیگر از عجایب این خانه، مدت زمان ساخت آن است. براساس تاریخ محلی این منطقه
ساخت این خانه بیش از 50سال بهطول انجامیده است.
تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 3:47 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
هنرمندانی که پاییز دفتر عمرشان رابست
شش فعال حوزه هنرهای تجسمی، پنج سینماگر، سه نفر از اهالی تئاتر، دو موسیقیدان، دو چهره ادبی، یک هنرمند معمار و یک نویسنده و
پژوهشگر عرصههای اجتماعی و فلسفی در فصل برگریزان، روی در نقاب خاک کشیدند.
در میان پوشش خبری درگذشت این 20 هنرمند، نویسنده و اندیشمند از سوی رسانهها، جلوگیری از خاکسپاری احسان نراقی و جاهد
جهانشاهی در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران، بحثهای حاشیهای زیادی را دامن زد و انتقادات زیادی را برانگیخت.
بومها و کاغذهایی که سپید خواهند ماند
با درگذشت هفت هنرمند نقاش، خوشنویس، گرافیست، تذهیب کار و معمار، بومها و کاغذهایی که سالهای سال با دستان پرتوان و اندیشه
پویای آنان بستر آفرییش آثار هنری بسیاری میشد، پس از این سپید خواهند ماند.
نخستین هنرمند حوزه هنرهای تجسمی که پاییز امسال به دنیای باقی شتافت، عطاءالله خانبلوکی، نقاش پیشکسوت کشورمان بود که صبح شنبه 22 مهر بر اثر بیماری سرطان روده در سن 78 سالگی درگذشت.
این هنرمند که به سبک کلاسیک کار میکرد، در تابلوهای واقع گرای خود بیشتر به نقاشی از مناظر طبیعی میپرداخت که پیکرههای اسب در آنها بسیار دیده میشد.
یک روز بعد از درگذشت عطاءالله خانبلوکی، خانواده هنرهای تجسمی، با خبر مرگ سید جمال الدین خرمینژاد، نقاش، گرافیست و تذهیب کار پیشکسوت کشورمان روبرو شد که 23 مهر در اثر ایست قلبی درگذشت.
این هنرمند که در سن 67 سالگی در تهران درگذشت، در طول عمر هنریاش، آثار زیادی را در عرصه نقاشی، گرافیک و تذهیب به یادگار گذاشته و شاگردان بسیاری را با تدریس در دانشگاههای تهران، علم و صنعت، الزهرا (س)، دانشگاه هنر و دانشگاه آزاد تربیت کرده است.
سومین هنرمند حوزه تجسمی که پاییز امسال از ما گرفت، فتحعلی واشقانی فراهانی، استاد خوشنویسی بود که شامگاه جمعه 12 آبان در سن 82 سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
واشقانی از اولین استادان خط نستعلیق در انجمن خوشنویسان ایران بود که تدریس خوشنویسی را از سال 1346 خورشیدی آغاز و به مدت 5 دهه شاگردان بسیاری را تربیت کرد.
او ضمن برپایی نمایشگاههای متعدد هنری، کتابهای ارزشمندی چون «آیت مهر»، «چشمه خورشید»، «مشق مشکین» و... از خود به یادگار گذاشته است.
محمد نائیج، دیگر هنرمند حوزه هنرهای تجسمی بود که شامگاه دوشنبه 22 آبان پس از مبارزه طولانی با بیماری سرطان در سن 48 سالگی درگذشت.
این هنرمند، عضو انجمن نگارگران ایران و مدرس نگارههای تذهیب و نقوش ایرانی اسلامی بود که در طول دو دهه، 11 جلد قرآن را به زیور تذهیب آراست.
نقاش دیگری که پاییز امسال با زندگی خداحافظی کرد، جهانبخش صادقی بود که با 85 درصد معلولیت جسمی، طی 40 سال، بیش از دو هزار تابلوی نقاشی پدید آورده بود.
این هنرمند 56 ساله که دوم آذر امسال درگذشت، در سبک واقع گرا نقاشی میکرد و نمایشگاهها و کارگاهای هنری زیادی را در کشورهای قطر، عمان، امارات متحده عربی، سوریه و لبنان برپا کرده بود.
اما سرشناسترین و پیشکسوتترین چهره هنرهای تجسمی کشورمان که خزان امسال درگذشت، محمود جوادیپور بود که از پیشگامان هنر نوگرای ایران به شمار میآمد.
این نقاش و گرافیست که سال 1299 در محله امیریه تهران به دنیا آمده بود، در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل کرد و با نوآوریهایش، عرصهها و زمینههای چاپ رنگی عکس، طراحی نشانه، تصویر سازی کتاب، نقاشی، گرافیک و... را در کشور متحول کرد و بر بسیاری از هنرمندان بعد از خود تاثیر گذاشت.
محمود جوادیپور که یکشنبه 5 آذر در آلمان دار فانی را وداع گفت، نقشی تاثیر گذار در نقاشی و گرافیک معاصر ایران داشت که در همین رابطه تعدادی از کارشناسان و هنرمندان کشورمان با خبرآنلاین گفتگو کردند.
کامران شاهینفر، طراح و معمار برجسته ایرانی نیز شامگاه جمعه 10 آذر، به دلیل سکته قلبی فوت کرد. بسیاری از ساختمانهای اداری و فرهنگی تهران و دیگر شهرهای ایران، با دستان این معمار 68 ساله طراحی شدهاند.
وداع با سینما
در حالی که بهار و تابستان امسال، هرکدام چهار سینماگر را از ما گرفته بوند، فصل پاییز شاهد درگذشت 5 هنرمند عرصه هنر هفتم ایران بود.
بهروز مسروری، بازیگر سینما و تلویزیون، نخستین درگذشته خزان امسال بود که روز جمعه هفتم مهر، در سن 62 سالگی بر اثر سرطان ریه به دیار باقی شتافت.
بازی در فیلمهای «پرده آخر» و «روزهای زندگی» و مجموعههای تلویزیونی «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» از شناخته شدهترین کارهای او به شمار میآیند.
اردشیر ایراننژاد، از مدیران تولید و تهیهکنندگان سینمای ایران نیز 17مهر بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت. در کارنامه او فیلمها و سریالهایی چون «نفوذی»، «پرچمهای قلعه کاوه»، «دیوانهای از قفس پرید»، «مریم مقدس»، «شیدا»، «آدمبرفی» و «بدوک»، «قند تلخ» و «خودزنی» به چشم میخورند. نقش آفرینی در سه فیلم «هراس»، «گودال» و «آدمبرفی» هم از جمله فعالیتهای وی به عنوان بازیگر است.
عصر دومین روز آذر (پنج شنبه)، خبر درگذشت فهیمه راستکار، کام هنرمندان و دوستداران سینما، تئاتر و تلویزیون را تلخ کرد.
این دوبلور و بازیگر شناخته شده، پس از یک دوره طولانی بیماری در سن 80 سالگی در منزل شخصیاش درگذشت. سهراب دریابندری، پسر فهیمه راستکار در گفتگو با خبرآنلاین اعلام کرد که مادرش از چهار سال پیش به بیماری آلزایمر مبتلا بوده است.
پیکر این هنرمند در حالی ساعت 9 صبح روز جمعه سوم آذر از مقابل منزلش تا بهشت سکینه کرج تشییع شد که افراد بسیار کمی از چگونگی و زمان و مکان این مراسم مطلع شده بودند.
حضور بر صحنه تئاتر از سال 1331، ورود به عرصه دوبله از نیمه دوم دهه 30 خورشیدی و بازی در سینما وتلویزیون از سال 1352، کارنامهای پر بار را برای این بانوی هنرمند شکل داده بود. فهیمه راستکار، همسر نجف دریابندری، مترجم صاحبنام کشورمان بود که در نگارش و تدوین تعدادی از کتابهایش با او همکاری داشت.
عزت الله انتظامی، علی نصیریان، داود رشیدی، قطب الدین صادقی و مسعود جعفری جوزانی از جمله هنرمندانی بودند که از هنر، اخلاق و منش فهیمه راستکار یاد کردند.
علی ثابت، بازیگر قدیمی سینما نیز صبح شنبه 4 آذر در سن 70 سالگی به دلیل سکته قلبی درگذشت.
این هنرمند، فعالیت سینماییاش را با بازی در فیلم «ذبیح» با کارگردانی محمد متوسلانی در سال 1354 آغاز کرد و بعد از آن در فیلمهایی چون «کندو»، «ماه عسل» و «کلام حق» ظاهر شد.
ثابت در سالهای بعد از انقلاب نیز در فیلمهایی چون «گارد ویژه»، «سربلند»، «قافله» «وسوسه»، «جنجال بزرگ»، «سردار جنگل»، «خط قرمز»، «فرمان»، «مرز»، «کانی مانگا» و «انفجار» به ایفای نقش پرداخت.
پنجمین سینماگری که پاییز امسال از میان ما رفت، پرتو اشراق بود که در موسیقی و ادبیات نیز دستی داشت. این مترجم، پژوهشگر، عکاس و مستند ساز، سحرگاه چهارشنبه 15 آذر در سن 67 سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
«ژرفای افتخار»، «عصر بیگناهی»، «بربادرفته»، «سرگذشت پیانو»، «آوانگارد»، مجموعه چهارجلدی موسیقی کلاسیک و پاپ، «ایهام در طبیعت و هنر»، خاطرات الیا کازان و «سرگذشت زندان» از ترجمههای مهم پرتو اشراق است.
پرده آخر برای سه هنرمند تئاتر
نعمت اسدالهی بازیگر، کارگردان و مدرس پیشکسوت تئاتر، دوشنبه 8 آبان در سن 68 سالگی در گذشت. از جمله فعالیتهای او میتوان به کارگردانی یا بازی در نمایشهایی چون «شبی در کنار رود گرانیکوس»، «خسیس»، «توراندخت»، «ننه دلاور و فرزندان او»، «در حضور باد»، «دیکته و زاویه»، «حسن کچل»، «شهاب آسمانی»، «بیژن و منیژه»، «گالیله» و «کلبه عموتم» اشاره کرد.
مسعود فقیه، هنرمند تئاتر و روزنامهنگار پیشکسوت نیز صبح یک شنبه 19 آذر، پس از تحمل یک دوره طولانی دار فانی را وداع گفت. این بازیگر که در سن 77 سالگی درگذشت، از سال 1332 روی صحنه تئاتر ظاهر شد و در نمایشهای زیادی با کارگردانی حمید سمندریان، داود رشیدی، محمد علی جعفری و... به بازی پرداخت.
فقیه که در اواخر دهه 30 همزمان با کار تئاتر به کار در روزنامه اطلاعات مشغول شد، در تمام 6 دهه گذشته به فعالیت در عرصه مطبوعات ادامه داد.
جاهد جهانشاهی، سومین فعال عرصه تئاتر بود که در آخرین ماه پاییز امسال در سن 66 سالگی به دیار باقی شتافت.
این مترجم، نویسنده و منتقد تئاتر، صبح پنجشنبه 23 آذردر حین کوهنوردی در منطقه کوهستانی درکه تهران، دچار ایست قلبی شد و درگذشت.
جاهد جهانشاهی در طول سالهای فعالیت هنری خود، کتابهای متعددی از نویسندگانی چون گونتر گراس، گابریل گارسیا مارکز، هاینریش بل، برتولت برشت و توماس برنهارد ترجمه کرده بود.
به خانواده جاهد جهانشاهی اجازه داده نشد تا پیکر او را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک بسپارند.
سوگ اهل قلم
دکتر احسان نراقی، نویسنده و پژوهشگر حوزههای فلسفه و جامعهشناسی سیاسی، صبح روز یک شنبه 12 آذر، بعد از تحمل یک دوره بیماری و کهولت سن در 87 سالگی در منزل خود درگذشت.
نراقی لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه ژنو داشت و دکترایش را از دانشگاه سوربن دریافت کرده بود. ترجمه و نگارش کتابهایی چون «از کاخ شاه تا زندان اوین»، «آیین جوانمردی»، «پایان یک رویا: در نقد مارکسیسم»، «علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن»، «مسایل و چشماندازهای فرهنگ»، «مارکس و سایههایش»، «اقبال ناممکن»، «آن حکایتها: گفتگوی هرموز کی با احسان نراقی» در کارنامه اینجامعهشناس دیده میشود.
در حالی که پیکر این اندیشمند برای خاکسپاری به بهشت زهرا برده شد، اجازه خاکسپاری آن در قطعه هنرمندان داده نشد که همین امر انتقادات زیادی را به دنبال آورد.
خانواده ادبیات نیز پاییز امسال دو چهره خود را از دست داد.
13 آذر، سید امیر محمود انوار، استاد زبان عربی و الهیات دانشگاه تهران پس از دو ماه بیماری در سن 67 سالگی درگذشت. این استاد برجسته ادب و عرفان اسلامی در میان دانشجویان و استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به خوش ذوقی و بداهه سرائی شهرت داشت.
خلیل عمرانی، شاعر آئینی کشورمان نیز صبح یک شنبه 19 آذر در بیمارستان قلب تهران از دنیا رفت. پیکر این شاعر از مقابل حوزه هنری با حضور شاگردان و علاقهمندانش تشییع شد.
تشییع پیکر یک خواننده با یک ماه تاخیر
در حالی که پیکر بهرام سارنگ، خواننده بنام کشورمان در روز دوشنبه 10 مهر از مقابل تالار وحدت تشییع و در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد، اما در واقع او 18 شهریور دار فانی را در آمریکا وداع گفته بود.
از این هنرمند 61 ساله که بر اثر بیماری سرطان دیده از جهان فروبست، چند آلبوم موسیقی از جمله «سرگشته»، «شرح شوق» و «درگاه جمال» به یادگار مانده است.
در حالی که پیکر بهرام سارنگ پس از درگذشت در آمریکا به ایران آورده و در خاک میهن به خاک سپرده شد، اما دیگر موسیقی دانی که پاییز امسال از ما گرفت، در شهر برن سوییس به خاک سپرده شد.
آزیتا حمیدی، چنگ نواز مشهور ایرانی که در سطح جهان شناخته شده بود، به دلیل زندگی طولانی در خارج به سختی فارسی حرف میزد و با این وجود عاشق کشورش بود. او 27 آذر بعد از 5 سال مبارزه با بیماری سرطان در کشور سوییس درگذشت. آخرین حضور او در ایران، سال گذشته بود که او در جریان جشنواره موسیقی فجر با یک گروه سوییسی روی صحنه آمد و به اجرای برنامه پرداخت.
تاریخ : جمعه 91/10/8 | 12:19 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
داستان ملاقات عجیب شیخ حسن با امام زمان(عج)
داستان ذیل در مورد شخصی است که عاشق دختر همسایشان شده است.او برای رسیدن به عشقش هر کاری می کند ولی نهایتا متوسل
به درگاه امام زمان(عج) می شود و اخرش را هم که معلوم است….اما نکاتی بسیار تامل بر انگیز در این داستان وجود دارد.من جمله اینکه زیارت
وجود مقدس حضرت می تواند نصیب هر کسی بشود (و این نیست که خاص عرفا یا خواص باشد) و ثانیابرای دیدار حضرت لازم نیست که حتما
در خواست بسیار عارفانه ای داشته باشی.ظاهرا کیفیت درخواست مهم است نه نوع در خواست.اینکه هر چی می خواهی را خالصانه طلب
کنی.در هر صورت این داستان را با دقت مطالعه کنید.
عالم ثقه شیخ باقر کاظمی مجاور در نجف حدیث کرد که در نجف اشرف مرد مومنی بود که او را شیخ محمد حسن سریره مینامیدند . او در
سلک اهل علم و مرد با صداقتی بود . بیمار بود و در نهایت تنگدستی و فقر و احتیاج زندگی می کرد. حتی قوت و غذای یومیه خود را نداشت و
بیش تر اوقات به خارج نجف در بیابان نزد اعراف اطراف نجف می رفت تا این که قُوت و آذوقه ای برای خود تهیه کند امّا آنچه به دست می آورد او
را کفایت نمیکرد . با همین حال, سخت دوست داشت با دختری از اهل نجف ازدواج کند که عاشق او شده بود و او را از خانواده اش
خواستگاری کرده بود اما فامیل های آن زن به سبب فقر و تهیدستی شیخ به او جواب مثبت نداده بودند و او از جهت این ابتلا در همّ و غمّ شدید
بود .
هنگامی که تهی دستی و بیماری او شدت یافت و از ازدواج با آن زن مایوس شد تصمیم گرفت چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه برود تا
بلکه حصرت صاحب الامر عجل اللّه فرجه را از ناحیه ای که نمی داند ببیند و مراد خود از او بگیرد .
شیخ باقر میگوید : شیخ محمد گفت : من چهل شب چهارشنبه مواظبت کردم بر رفتن به مسجد کوفه ! هنگامی که شب آخر فرا رسید شب
زمستانی و تاریکی بود و باد تندی می وزید و کمی هم باران می بارید و من هم در دکّه های درب ورودی مسجد کوفه یعنی دکّه شرقی مقابل
در اول که هنگام ورود به مسجد طرف چپ است نشسته بودم و نمی توانستم به سبب خونی که در اثر سرفه از سینه ام می آمد به داخل
مسجد بروم و با من هم چیزی نبود که خود را از سرما حفظ کنم و این وضعیت سینه ام را تنگ کرده و بر غم و غصه من شدت بخشیده و دنیا در
چشمم تیره شده بود و با خود فکر می کردم که این 39 شب ا پایان گرفت و این آخرین شب است و من کسی را ندیدم و چیزی هم بر من
ظاهر نشد و من گرفتار این سختی عظیم هستم و این همه سختی و مشقت و ترس را در این چهل شب تحمل کردم که از نجف به مسجد
کوفه آمدم و حاصل آن یاس و ناامیدی از ملاقات و برآورده شدن حاجاتم بود .
در این اثناء که در اندیشه بودم و کسی در مسجد نبود آتشی روشن کردم تا قهوه ای را که از نجف با خود آورده بودم گرم کنم . زیرا عادت به آن
داشتم و نمیتوانستم آن را ترک کنم و قهوه هم بسیار کم بود . ناگهان شخصی را دیدم که از ناحیه در اول, به سوی من می آمد .
هنگامی که او را از دور مشاهده کردم ناراحت شدم و با خود گفتم این عرب بیابانی از اطراف مسجد نزد من آمده است تا قهوه مرا بنوشد و من
بدون قهوه در این شب تاریک بمانم و این امر هم بر اندوه من اضافه کرد . در این بین که من در اندیشه بودم او نزدیک من آمد و به من به اسم
سلام کرد و در برابرم نشست و من در تعجب شدم از این که او اسم مرا می داند و گمان کردم از اعراب اطراف نجف است که من نزد او می
روم .
از او سوال کردم از کدام قبیله هستی ؟ فرمود : از بعضی از آنها . من شروع کردم به شمردن طوایف اعراب اطراف نجف . او در پاسخ جواب می
داد : نه !! و من هر طایفه ای را ذکر می کردم او می فرمود : از آنها نیستم . این امر مرا خشمگین کرد و به او گفتم آری تو از طریطره هستی و
این را به صورت استهزا گفتم و این لفظی است که معنی ندارد . او از سخن من تبسّم کرد و فرمود : چیزی بر تو نیست که من از کجا باشم اما
چه چیز سبب شده که تو به اینجا آمده ای ؟
من به او گفتم : برای چه سوال می کنی ؟ فرمود : ضرری به تو نمی رسد اگر ما را خبر کنی . من از حسن اخلاق و شیرینی طبع و گفتار او
تعجب کردم و دلم میل به او پیدا کرد و او هر مقدار سخن می گفت محبت من به او زیادتر می گشت . برای او سیگار از تتن درست کردم و به او
دادم فرمود : تو بکش من نمی کشم . در فنجان برای او قهوه ریختم و به او دادم او گرفت و کمی از آن نوشید و باقی را به من داد و فرمود : تو
آن را بنوش . من آن گرفتم و نوشیدم و تعجب کردم که او تمام فنجان را ننوشیده بود اما محبت من هر آن به او زیاد می شد . به او گفتم : ای
برادر ! خداوند تو را در این شب به سوی من فرستاده تا انیس من باشی .
آیا با من نمی آیی که نزد قبر مسلم(ع) برویم و آنجا بنشینیم و با یکدیگر صحبت کنیم ؟ فرمود : با تو می آیم اما جریان خودت را بگو . به او گفتم
. من واقع را برای شما می گویم . من در نهایت فقر و نیازمندی هستم از آن وقتی که خود را شناختم و با این فقر مبتلا به سرفه هستم و سال
هاست که خون از سینه ام بیرون می آید و معالجه آن را نمی دانم و به دختری از اهل محلّه مان در نجف اشرف تعلق خاطر پیدا کرده ام و به
سبب تنگدستی میسر نشده است که او را بگیرم .گروهی از دوستان مرا مغرور کردند و به من گفتند : در حوایج خود قصد کن صاحب الزمان(ع)
را ! و چهل شب چهارشنبه در مسجد کوفه بیتوته نما که او را خواهی دید و حاجت تو را برآورده سازد و این آخرین شب از چهل شب است و
من در این شب چیزی ندیدم و در این شب ها من تحمل مشقت های زیادی کردم و این سبب آمدن من و این خواسته ها و حوائج من می باشد
آن شخص در حالی که من غافل بودم و توجه نداشتم به من فرمود : اما سینه ات خوب شد و اما آن زن را به زودی می گیری و اما تهی دستی
و فقر تو باقی می ماند تا از دنیا بروی و من هیچ توجه به این سخنان نداشتم . به او گفتم : به کنار قبر مسلم نمی روی ؟ فرمود : برخیز .
برخاستم و متوجه جلوی خود بودم . هنگامی که وارد زمین مسجد شدم به من فرمود : آیا نماز تحیت مسجد نمی خوانی ؟ گفتم : چرا می
خوانم . سپس او نزدیک شاخص که در مسجد است ایستاد و من هم پشت سر او به فاصله ایستادم و تکبیرة الاحرام گفته مشغول قرائت
سوره فاتحه شدم .
من مشغول نماز بودم و سوره حمد را می خواندم . او نیز فاتحه را قرائت می نمود اما من قرائت احدی را همانند او از زیبایی نشنیده بودم . در آن
هنگام با خود گفتم : شاید این شخص صاحب الزمان(ع) باشد و یاد سخنان او افتادم که دلالت بر آن میکرد . هنگامی که این مطلب در دلم
خطور کرد, آن بزرگوار در حال نماز بود . ناگهان نور عظیمی او را احاطه کرد که دیگر شخص آن بزرگوار را به سبب آن نور نمی دیدم اما او همچنان
نماز می خواند و من صدای او را می شنیدم . بدنم به لرزه افتاد و از ترس نمیتوانستم نماز را قطع کنم . پس نماز را به صورتی که بود تمام کردم
و نور از سطح زمین به بالا متوجه شد و من ندبه و گریه می کردم و از سوء ادبم با او در مسجد معذرت خواهی می نمودم. به او گفتم : شما
صادق الوعد هستید و مرا وعده دادید که با من نزد قبر مسلم برویم در آن هنگام که با آن نور تکلم می گفتم دیدم آن نور متوجه به حرم مسلم
شد که من هم متابعت کردم . آن نور داخل حرم شد و در بالای قُبّه قرار گرفت و همچنان بود و من گریه و ندبه می کردم تا فجر دمید و آن نور
عروج کرد .
هنگامی که صبح شد متوجه قول او شدم که فرمود : سینه ات خوب شد . دیدم سینه ام صحیح و سالم است و دیگر سرفه نمی کنم و یک
هفته بیش نگذشت که خداوند گرفتن آن زن همسایه را اسان کرد و از جایی که گمان نمی کردم فراهم شد. اما فقر و تهیدستی ام همچنان
باقی ماند چنان که حضرت صاحب صلوات اللّه و سلامه علیه و علی آبائه الطاهرین خبر داده بود .
امام مهدی-نظری منفرد-حکایت 10
تاریخ : جمعه 91/10/8 | 12:4 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
بهترین نوشیدنی انرژی زا
کارشناسان سلامت و تغذیه میگویند پس از انجام تمرینات ورزشی سنگین بهترین نوشیدنی که میتواند انرژی بدنتان را تامین کند، شیر
شکلات است اما چرا شیرشکلات بهترین نوشیدنی انرژی زا است.
نتایج آزمایشات جدید نشان میدهد هر فنجان از این نوشیدنی حاوی هشت تا 11 گرم پروتئین است.
این مطالعه که شرح آن در مجله آمریکایی تغذیه بالینی به چاپ رسیده همچنین نشان میدهد وقتی این نوشیدنی بلافاصله پس از انجام
تمرینات ورزشی مصرف شود، پروتئینهای شیری خیلی بهتر از پروتئینهای سویا میتوانند تولید پروتئین عضلانی را بهبود بخشیده و تقویت کنند.
بعلاوه از آنجا که شیر گاو حاوی پروتئینهای خاص و مفیدی است گزینهای ایده آل برای ورزشکاران است چون این امکان را فراهم می سازد که
اسیدهای آمینه مستقیما به بافتهای عضلانی برسند.
در عین حال شیر گاو حاوی پروتئین کاسئین است و دیرتر هضم میشود و به همین دلیل به تامین اسیدهای آمینه مورد نیاز بدن در مدتی
طولانیتر کمک میکند.
تاریخ : جمعه 91/10/8 | 11:55 صبح | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()