تاریخ : چهارشنبه 92/1/21 | 6:43 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
فارس: «جنها» 37 منزل در جنوب استان قنا در مصر را به آتش کشیدند
37 باب منزل روستائیان در یکی از روستاهای قنا بنا به دلایل نامشخصی
دچار آتشسوزی شد که بنا به گفته اهالی این روستا «جنها» عامل
این آتشسوزی بودهاند.
شاهدان عینی از روستای حاج سلام در استان قنا گفتند که منازل
روستائیان بدون هیچ دلیل روشنی دچار آتشسوزی شد و همین امر
ترس و وحشت اهالی روستا را برانگیخت و آنها در تلاش برای
خاموش کردن آتش به دعا و نماز در مساجد روی آوردند.
اداره امنیت قنا با صدور بیانیهای اعلام کرد که 25 باب منزل
روستائیان دچار حریق شد و دو نفر از کشاورزان نیز زخمی شدند
همچنین 12 باب منزل دیگر نیز به طور کامل در آتش سوختند
و همچنین بیش از 25 رأس گوسفند در این آتشسوزی تلف شدند.
تاریخ : چهارشنبه 92/1/21 | 6:26 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
این بار دومی است که وسایل زندگی خود را در گوشهای
از خیابان چیدهاند و تمام تلاش خود را برای پنهان شدن از نگاه
سنگین عابران کنجکاو به کار میگیرند.
به گزارش جام جم آنلاین، درباره خانوادهای حرف میزنیم که
این روزها مهمان بیپناه بهشت زهرا شده و در فاصلهای 500 متری
از ضلع شرقی ایستگاه متروی حرم مطهر زیر یک درخت توت
اسباب اثاثیه خود را تلنبار کردهاند.
دو دختر و مادرشان درون چادر نشستهاند، پدر خانواده هم که
پنجاه و شش ساله است، میگوید: از بیست و پنجم اسفند
و وقتی پولی برایمان باقی نماند تا رهن و اجاره خانه را پرداخت کنیم،
ناچار به این محل آمدهایم.
این خانواده تا مدتی قبل در آپارتمانی 45 متری در
سرآسیاب ملارد زندگی میکردند. آنها برای اجاره خانه
یک میلیون تومان پول پیش داده بودند و ماهی 250 هزار تومان
هم اجاره پرداخت میکردند، اما وقتی پدر خانواده از کار بیکار شد،
اجارهها هر ماه پس از ماه دیگر عقب افتاد و در حالی که
زمان قرارداد به پایان رسیده بود صاحبخانه تصمیم گرفت
یک میلیون تومان به پول پیش خانه اضافه کند، آنها هم که
نمیتوانستند از پس پرداخت اجاره خانه بربیایند ناچار
وسایلشان را بار ماشین کرده و به این محل آمدند تا
بلکه مسئولان وضع آنها را دیده و فکری به حالشان کنند.
مرد میانسال ادعا میکند تراشکار است، اما به بیماری
صرع مبتلاست و هرازگاهی به خاطر حمله عصبی تشنج به
سراغش میآید.
او ادامه میدهد: هر جا یک مدت کار میکنم تا وقتی که
دچار تشنج نشدهام خوب است، اما وقتی تشنج میکنم
صاحبکارها ترجیح میدهند دیگر برایشان کار نکنم، به همین
دلیل نمیتوانم درآمد ثابتی داشته باشم.
سال 86 بود که برای اولین بار خبر خیاباننشینی این خانواده
با تیتر «سکونت زیر پل حافظ» در صفحه جامعه روزنامه
جامجم منتشر شد.
به گفته مرد میانسال، آن موقع بهزیستی دو میلیون تومان
کمکشان کرد و آنها توانستند سرپناهی برای خود فراهم کنند،
اما پس از مدتی دوباره اوضاع اقتصادی آنها وخیم شد و کارشان
به خیاباننشینی رسید. حالا که برای دومین بار این خانواده مجبور
شدهاند اسباب و اثاثیه خود را به خیابان ببرند مسئولان و سازمانهای
حمایتی دولتی و خصوصی و نیکوکارانی که قصد کمک به این خانواده
را دارند باید به شکلی به آنها کمک کنند که این خانواده حداقل صاحب
سرپناهی شوند یا حداقل برای نانآور خانواده شغل مناسبی پیدا شود
تا او بتواند از عهده مخارج زندگی برآید و مدتی بعد برای سومین بار
داستان خیاباننشینی او نقل محافل خبری نشود.
تاریخ : سه شنبه 92/1/20 | 4:2 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
کودک هشت ساله اوگاندایی که به دلیل وجود توموری
دو کیلویی در صورتش از سن 4 سالگی با
متعددی روبرو بود، پس از گذراندن عمل
15 ساعته از شر این تومور خلاص شد.
این تومور در صورت "ترینی آموهایروه" بسیار خطرناک و در
حال رشد بود که بزودی می توانست وی را خفه کند.
عمل جراحی او در انگلیس صورت گرفت.
تاریخ : دوشنبه 92/1/19 | 8:15 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
خشک شدن مار، با اشاره ی علامه سید علی قاضی!
قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: علامه سید علی قاضی،
از پرآوازه ترین عارفان و اهل سلوک در مکتب تشیع به شمار
می رود که در سال 1285ق. متولد شده و در جوار مولای
موحدان امیرالمؤمنان علی (علیه السلام)، عمری را با تحصیل
علوم دینی و تهذیب نفس، سپری نمود.
به گزارش قدس انلاین علامه سید علی قاضی در شهر
تبریز متولد شد و پس از خواندن مقدمات در تبریز، برای تکمیل
آن، عازم نجف اشرف گردید و با تلاش بسیار در سن 27
سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد.
در این بین دستورالعمل ها، کرامات و مکاشفات فراوانی
از طریق مشاهیر و دانشمندان معروف، از ایشان نقل گردیده
که نُقل و نبات محافل عرفانی و اخلاقی به شمار می روند
و شاید یکی از بارزترین آن ها حکایتی باشد که علامه تهرانی
بیان کرده است؛ ایشان فرموده اند: چندین نفر از رفقا و دوستان
نجفی ما از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل کرده اند
که او می گفت: من درباره ی مرحوم استاد العلماء آقای
حاج میرزا علی آقا قاضی و مطالبی که از ایشان نقل می شد
و احوالاتیکه به گوش می رسید در شک بودم و با خود
می گفتم آیا این مطالبی که نقل شده است، درست است یا نه؟
تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه رفتم. مرحوم قاضی
نیز زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقه مند بودند. در بیرون مسجد
با ایشان برخورد کردم، با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف
قبله ی مسجد، برای رفع خستگی نشستیم. در این حال
گرم صحبت بودیم که به ناگاه مار بزرگی از سوراخی
بیرون آمد و در جلوی ما خزیده و به موازات دیوار مسجد
حرکت کرد و ذکر این نکته ضروری است که در آن نواحی
مار بسیار بود و غالباً به مردم آسیبی نمی رساند.
همین که مار به مقابل ما رسید من وحشت عجیبی کردم
و استاد که این را فهمیده بود، اشاره ای به آن مار کرد و
فرمود: «مُت بإذن الله؛ به اذن خدا بمیر». آن گاه فوراً دیدم
که مار فوراً در جای خود خشک شد!
مرحوم قاضی پس از این ماجرا، بدون این که اعتنایی کند،
شروع کرد به دنباله ی صحبت که با هم داشتیم؛ و سپس
برخاستیم رفتیم داخل مسجد. مرحوم قاضی اول دو رکعت
نماز در میان مسجد گذارده و پس از آن به حجره ی خود رفتند
و من هم مشغول به جا آوردن مقداری از اعمال مسجد بودم
و در نظر داشتم که بعد از بجا آوردن آن اعمال به نجف اشرف بروم.
در بین اعمال ناگاه به خاطرم آمد که آیا این کاری که علامه انجام داد
واقعیت داشته یا چشم بندی بوده، مانند سحری که ساحران می کنند؟
و با خودم گفتم خوب است بروم ببینم مار مرده است یا
زنده شده و فرار کرده است؟
این فکر سخت به من فشار می آورد، تا اعمالی که در
نظر داشتم را به اتمام رسانیدم و فوراً آمدم بیرون مسجد
در همان محلی که با مرحوم قاضی نشسته بودیم؛ دیدم مار
خشک شده همچنان به روی زمین افتاده است؛
پا زدم، دیدم ابداً حرکتی ندارد!؟
بسیار منقلب و شرمنده شدم، به مسجد برگشتم تا چند
رکعتی دیگر نماز بخوانم ولی نتوانستم و این فکر سراسر
وجود مرا فرا گرفته بود، که واقعاً اگر این مسائل حق است،
پس چرا ما ابداً به آن ها توجهی نداریم!
مرحوم قاضی مدتی در حجره ی خود بود و به عبادت مشغول،
بعد که بیرون آمد و از مسجد خارج شد، من نیز خارج شدم،
در مسجد کوفه باز هم با هم روبرو شدیم و من که فکرم
مشغول آن مار و کرامت علامه بود به ناگاه خود را در مقابل
ایشان دیدم و آن مرحوم لبخندی به من زده و فرمود:
«خوب آقاجان؛ امتحان هم کردی، امتحان کردی!»
منابع:
1- حسینی تهرانی، سید محمد حسین. معادشناسی، جلد 1.
2- احمدی جلفایی، حمید. 40 قطب عرفانی.
3- باقرزاده بابلی، عبدالرحمن. کرامات علماء.
4- م. کدخدازاده. ر.عباسی. کرامات شگفت عارفان.
تاریخ : یکشنبه 92/1/18 | 3:35 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()