تهرانی ها پیرترین های
جهان شدند!
مدیرکل سلامت شهرداری تهران با بیان این که تهران 7 درصد بیش از شهر های دیگر سالمند دارد گفت :منطقه 6 تهران دارای بیشترین پدر بزرگ و مادر بزرگ است و مناطق 3 و 8 رتبه های بعدی جمعیت کهنسالی را در پایتخت دارند.
محمدمهدی گلمکانی، مدیرکل سلامت شهرداری تهران در گفتگو با مهر با اشاره به آخرین وضعیت لایحه شهر دوستدار سالمند می گوید: در ابتدای سال لایحه شهر دوستدار سالمند را به شورای شهر تهران ارائه کردیم و در شورای شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت.
وی ادامه می دهد: بعد از گزارش ما در صحن شورا، اعضا اعلام کردند بخش های مختلف این طرح نیاز به بررسی های بیشتری دارد و ما نیز بازنگریهایی در آن انجام دادیم.
کاهش سن سالمندی از 65 سال به 60 سال
مدیرکل سلامت شهرداری تهران اضافه می کند: سن سالمندی از 65 سال مورد بازنگری قرار گرفت و به 60 سال رسید. همچنین برخی از ظرفیت ها در بحث مناسب سازی حمل و نقل عمومی و... دراین بررسی مجدد مورد توجه قرار گرفت و دوباره لایحه به شورا ارائه شد که در کمیسیون اجتماعی شورا به تصویب رسیده و در نوبت طرح در صحن علنی برای رای گیری است.
گلمکانی با بیان اینکه برای اجرایی شدن این لایحه باید بحث منابع پایدار نیز پیش بینی شود گفت: دستورالعمل بخش های مختلف آن در اجرا دیده شده است.
به اعتقاد وی شهر دوستدار سالمند شهری است که برای تمام افراد از جمله معلولان قابل استفاده است. اگر سطح شهر مناسب سازی شود و یا در خرید اتوبوس های شهری نیازهای سالمندان مانند کاهش سطح در نظر گرفته شود برای معلولان نیز کاربرد دارد .
مدیر کل سلامت شهرداری تهران با تاکید بر این که استانداردهای در نظر گرفته شده در این طرح بر اساس استاندارد های جهانی است گفت: در بحث حمل و نقل عمومی باید مکان هایی ویژه برای سالمندان پیش بینی شود هرچند نمی توان چنین جدا سازی را در ساعات پیک رعایت کرد اما در سایر زمان ها این جدا سازی پیش بینی شده است .
به اعتقاد وی این نکات با احیای فرهنگی هم قابل حل است.
تهران 7 درصد بیش از شهرهای دیگر سالمند دارد
وی ادامه داد: بر اساس سرشماری های اخیر طی 5 سال گذشته جمعیت سالمندان 1.2 افزایش یافته است و تهران 7درصد نیز از میانگین سالمندی کشور بیشتر سالمند دارد.
جوان ترین و پیر ترین مناطق تهران
گلمکانی اضافه کرد: منطقه 6 دارای بیشترین سالمند است و بعد از آن منطقه 3 و 8 دارای رکود بیشترین تعداد سالمندان در پایتخت هستند. همچنین مناطق 18 ،19 و 15 دارای بیشترین جوانان تهرانی هستند.
تاریخ : سه شنبه 91/7/11 | 5:18 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
زنی که با مرگ خود
به 5 نفر جان دوباره بخشید
آنها وقتی از مرگ وی مطمئن شدند با اهدای اعضای بدنش، به پنج بیمار امید به زندگی دادند. این زن که سیده معظم محمودی نام داشت روز حادثه مهمان خانه مادرش بود که ناگهان سرش گیج رفت و نقش زمین شد. خواهر بزرگ وی در توضیح این حادثه به خبرنگار همشهری گفت:
روز یکشنبه 26شهریورماه همه اعضای خانواده در خانه مادرم در شهرستان ماسال استان گیلان جمع شده بودیم. خواهرم معظم که محل زندگیش شهرستان فومن است نیز به همراه همسر و دو فرزندش آنجا بود. نیمههای شب بود که معظم بهخاطر گوش درد شدید از خواب بیدار شد. به او مسکن دادم و قرار شد صبح روز بعد وی را به بیمارستان ببریم. صبح زود معظم به همراه همسر برادرم به بیمارستان رفت و پزشک عمومی بعد از معاینه به او گفت که چون فشار خونش خیلی بالاست دچار گوش درد شده است. پزشک بیآنکه قرص و دارویی به خواهرم بدهد، او را مرخص کرد و این در حالی بود که خواهرم همچنان درد میکشید.
وی افزود: معظم از آن روز به بعد حال مناسبی نداشت تا اینکه غروب سهشنبه 28شهریورماه هنگامی که در خانه مادرم در حال وضو گرفتن بود دچار سرگیجه شد و روی زمین افتاد. او را بلافاصله به بیمارستان پورسینای رشت رساندند اما فردای آن روز وی به کما رفت. وقتی به ملاقات او رفتم، هیچ عکسالعملی نشان نمیداد. وقتی پزشکان گفتند که خواهرم دچار مرگ مغزی شده است، به یاد پسر 9سالهام افتادم که در سال 79در راه مدرسه با یک ماشین تصادف کرد و مرگمغزی شد. در آن زمان آنقدر شوکه بودم که نتوانستم اعضای بدن پسرم را اهدا کنم و او بعد از چند روز قلبش از تپش ایستاد. درصورتی که اگر اهدای عضو انجام میشد نهتنها قلب پسرم هنوز میتپید بلکه اعضای دیگر بدن او را هم میشد به افراد دیگر هدیه کرد.
وقتی شنیدم خواهرم هم دچار مرگ مغزی شده، با اینکه غم زیادی را تحمل میکردم اما تصمیم گرفتم تا دیر نشده خانوادهام را راضی کنم که اعضای بدنش را اهدا کنند. پس از آنکه متخصصان مغز و اعصاب بعد از انجام آزمایشهای مختلف مرگ معظم را تأیید کردند، سرانجام اعضای خانواده قبول کردند که برگه رضایت را امضا کنند و به این ترتیب خواهرم برای عمل اهدای عضو به بیمارستان سینا در پایتخت انتقال یافت.
در همین حال ساناز دهقانی مسئول واحد فراهم آوری اعضا در بیمارستان سینا نیز در گفتوگو با همشهری گفت: با رضایت خانواده این زن ، پزشکان عمل اهدای عضو را بعد ازظهر اول مهرماه انجام دادند و کلیهها ، کبد ، دریچههای قلب و رگهای پای زن جوان به پنج بیمار نیازمند اهدا شد.
تاریخ : سه شنبه 91/7/11 | 5:8 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 91/7/10 | 5:32 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
شکنجه وحشیانه در
اسارتگاه ناپدری خشن
ناپدری خشن پسر همسرش را ربود و 24ساعت او را در باغی شکنجه کرد تا نشانی محل زندگی همسرش را بهدست بیاورد .
صبح هفت تیرماه سالجاری زن میانسالی سراسیمه نزد مأموران پلیس پایتخت رفت و خبر از ناپدیدشدن پسرش داد.
وی گفت: پسرم سعید عصر روز گذشته با من تماس گرفت و گفت که دقایقی پیش از محل کارش بیرون آمده و قصد دارد به خانه بیاید. بعد از این تماس هرچه من و دخترم منتظرش نشستیم او برنگشت. حتی موبایلش را هم جواب نمیداد. شب گذشته را با نگرانی سپری کردیم و صبح به همه بیمارستانها سر زدیم اما نتوانستیم او را پیدا کنیم، به همینخاطر تصمیم گرفتیم پلیس را در جریان قرار دهیم.
رهایی گروگان
بهدنبال اظهارات این زن، پرونده با دستور قاضی موسوی، دادیار شعبه پنجم دادسرای جنایی به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران فرستاده شد و تیمی از مأموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن جوان ناپدید شده آغاز کردند. درحالیکه تجسسها ادامه داشت عصر همان روز سعید (جوان ناپدید شده) خودش را به اداره آگاهی رساند و راز اسارت 24ساعتهاش را فاش کرد.
او گفت: ساعت پنج بعد ازظهر شش تیرماه از محل کارم در مرکز پایتخت بیرون آمدم که یکی از دوستانم به نام مهدی را دیدم. او از من خواست تا سوار ماشینش شوم. میگفت که قصد دارد درباره موضوع کاری با من صحبت کند.
من هم قبول کردم.مهدی با ماشینش مرا به باغی در حاشیه پایتخت برد. در آنجا ناپدریام حضور داشت که وقتی او را دیدم شوکه شدم. ناپدریام بعد از دیدن من، دست و پایم را بست و در این مدت مرا شکنجه میکرد.
او با فندک دست و پایم را سوزاند و مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. او مرتب از من میخواست که نشانی محل زندگی مادرم را به وی بدهم اما من مقاومت کردم.
وی افزود: یک شبانه روز گروگان ناپدریام بودم و در این مدت حسابی شکنجه شدم اما وقتی او دید که من حاضر نیستم محل زندگی مادرم را لو بدهم آزادم کرد و من فورا با مادرم تماس گرفتم و خودم را به اداره آگاهی رساندم.
با اظهارات پسر جوان، قاضی موسوی دستور بازداشت مجید و مهدی(دوست پسر ربوده شده) را صادر کرد و مأموران در بررسیهای تخصصی توانستند مخفیگاه هر دو متهم را شناسایی و آنها را دستگیر کنند.
انتقامجویی
متهمان روز گذشته در شعبه پنجم دادیاری در دادسرای جنایی تهران حاضر شدند تا از خودشان دفاع کنند. در جلسه تحقیق، مادر سعید به طرح شکایت از همسر سابق خود پرداخت و گفت: 11سال پیش با وجود داشتن یک دختر و پسر با مجید آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم اما از مدتی قبل اختلافاتمان شروع شد. مجید گرفتار شیشه شده و اخلاق و رفتارش تغییر کرده بود.
مرتب کتکم میزد، سوء ظن داشت و مرد بداخلاقی شده بود. واقعا نمیتوانستم زندگی در کنار او را تحمل کنم،برای همین از او جدا شدم اما او دست بردار نبود و مرتب برایم مزاحمت ایجاد میکرد. این مرد نخستینبار نیست که برای من و خانوادهام مزاحمت ایجاد میکند.او 18خرداد امسال در شهرک اندیشه به تعقیب دخترم پرداخت و او را با ماشین زیر گرفت؛ طوری که پای دخترم شکست و او در بیمارستان بستری شد.
23خرداد ماه، درست چند روز بعد از این حادثه این مرد سد راهم شد و درحالیکه سوار ماشینش بود از من خواست که با او حرف بزنم و مشکلاتمان را حل کنیم اما من مخالفت کردم و از او خواستم دست از سرم بردارد. در همین هنگام او از ماشین پیاده شد و با چاقو ضربهای به کمرم زد که راهی بیمارستان شدم.
در آن زمان من به دادسرای شهریار رفتم و در آنجا به طرح شکایت پرداختم ولی او همچنان به مزاحمتهایش ادامه داد تا جایی که من محل زندگیام را تغییر دادم اما باز هم مزاحمتهایش تمامی نداشت.
میگفت قصد آشتی دارد و میخواهد دوباره با من زندگی کند اما من مطمئنم که او از من کینه به دل گرفته بود و میخواست انتقام بگیرد.بعد از اظهارات این زن، مجید رو به قاضی گفت: وقتی عصبانی میشوم کنترلم را از دست میدهم.
همه این کارها را انجام دادم تا همسر سابقم را ببینم و با او صحبت کنم. قبول دارم که پسرش را مورد ضرب و شتم قرار دادهام اما بهخاطر این بود که آدرس مادرش را دراختیارم قرار دهد. من قصد آدم ربایی نداشتم و او را گروگان نگرفتم بلکه فقط میخواستم نشانی مادرش را بهدست بیاورم. من این کار را به تنهایی انجام دادم و مهدی در این ماجرا نقشی نداشت.
بعد از اظهارات این مرد همدست وی تحت بازجویی قرار گرفت و خود را بیگناه دانست. وی مدعی شد که مجید به تنهایی پسر همسر سابقش را ربوده و او در گروگانگیری شرکت نداشته است. به گزارش خبرنگار ما، قاضی موسوی بعد از شنیدن حرفهای هر دو متهم، برای آنها قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه دارد.
تاریخ : دوشنبه 91/7/10 | 5:20 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()
کشوری که با بحران
کودکان بی پدر روبرو شده است
رییس انجمن همبستگی زنان مغرب گفت: در صورت عدم اتخاذ تدابیر لازم از سوی دولت و نهادهای ذی ربط، تا بیست سال آینده پنجاه درصد از کودکانی که در مغرب متولد می شوند، "نامشروع" خواهند بود!
عائشه الشنا در حاشی? نشستی که از سوی هفته نامه المشعل در دارالبیضاء برگزار شده بود، اظهار داشت: طبق آمارهای موجود، در فاصل? سال های 2003 تا 2009، از دویست هزار مادر "مجرد"، بیش از پانصد هزار کودک خارج از چارچوب عقد ازدواج در مغرب متولد شده اند و روزانه صد نفر به این تعداد افزوده می شود که این امر بسیار هولناک و هراس آور است.
وی افزود: روزانه 24 کودک بی سرپرست که در خیابان رها شده اند، یافت می شود و هر مادر "مجرد" و کودکش، به مدت سه سال ماهانه 40 هزار درهم برای دولت هزینه دارند تا بتوانند برای بازگشت به جامعه آمادگی پیدا کنند.
تاریخ : دوشنبه 91/7/10 | 5:11 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()